خیانت

 

 

از همان روزهای دلگیرِ پراز آرزو

 

از همان روزهایی که حتی در میان جمع

 

احساس غربت و تنهایی میکنی

 

و دلت تنها حضور یک نفر را میخواهد 

 

کسی که رویاهایت را با او میبافی

 

کسی که با نگاهت تو را بفهمد ، کنارت بنشیند و عطر وجودش

 

آرامش را در رگهایت جاری کند و بگوید :

 

نترس تا ته خط کنارتم حتی اگر تقدیر نخواهد ...

 

بدون اما و اگر و شاید ...

 

 

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:34توسط amirali | |

 

وقتی دلت شکسته باشد، تنها و بی هدف 

 پرسه می زنی در عالم خیال

گذشته ها را مرور میکنی

باور شکستت را پس میزنی

پرخاشگر میشوی ، دگر آزاری میکنی

افسرده می شوی و اطرافیان تک تک میروند

تو می مانی و یک زخم عمیق و لب هایی دوخته

دور خودت حصار می کشی

افسوس می خوری، دردهایت کش می آیند

این حس لعنتی از مرگ بدتره وقتی خواب را برچشمانت تحریم میکند

دل می کنی از این، دل می بُری از اون

از بود و نبود

 

 تنها یکنفر [ خاص ] میتواند مرهمت باشد اگر نوش داروی بعد مرگ سهراب نشود ...

 

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:33توسط amirali | |

 

ساده نگذر

 

 

نوشته هایی که تو را اشک یا عشق می بخشند

 

 

 

 

قلب نویسنده اش را هزاران بار سلاخی کرده اند

 

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:32توسط amirali | |

 

وقتی نیستی انگار هیچکس نیست

 

 

سَرَم شلوغ است اما دلم گرم توست

 

 

چنان گرم تو که گاهی خودم را فراموش میکنم

 

 

و این نبودن هایت چقدر ارزش حضورت را به رخم میکشند

 

 

به قول سعدی :

 

 

 دل و جانم به تــو مشغول و ، نظر در چپ و راست

 

 

 

تا ندانند حریفان که تو منظور منی

 

 

 

 دیگران چون بروند از نظر ، از دل بروند

 

 

تو چنان در دل من رفته ، که جان در بدنی

 

 

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:31توسط amirali | |

مهم اینست رفتن بلد باشد و بماند

 

 

 

اما اگر ﺭﻓـﺖ "ﺑــﻪ ﺳـﻼﻣـﺖ"

 

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:26توسط amirali | |

 

تیک تیک ساعت ، دراین روزهای بلند بهــــاری

 

 به رخ میکشد تنهایی و سوختن زمان را

 

و من هنوز امیدوار و منتظر

 

که شاید پاشنه خوشبختی روزی سمت من بچرخد

 

امـــا ...

 

 

طاقت میخواهد طاقت  ، میفهمی ؟؟

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:25توسط amirali | |


تو زندگی اتفاق هایی پیش میاد

 

که عمرشون فقط چند ثانیه است

 

اما

 

آثارشون تا سال ها و گاهی تا آخر عمر

 

گریبانت را چنان میگیرند

 

که آرزهات تبدیل به رویا و رویاهاتو تبدیل به

 

 بغضی میکنند ، کشنده

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت23:23توسط amirali | |

 

 

 

چه کســـــــــــی حرفـــ مرا می فـــهمد؟
چه کســی درد مرا می داند؟
در پس پرده ی اشک چشمم
چه کسی راز مرا می خواند؟
چه کسی واژه ی تنهایی را
در دل غم زده ام می بیند؟
با سر انگشت محبت چه کسی
قطره ی اشک مرا می چیند
سال ها غیر خداوند بزرگ
هیچ کس از غمم آگاه نبود
توشه ی زندگیم در همه عمر
جز غم و غصه ی جان کاه نبود
مرگ یک روز و یا یک شب سرد
چشم غمگین مرا می بندد
شاید آنجا پس از این رنج و عذاب
سردی گور به رویم خندد

 

بعضی آدمها یهو میان…
یهو زندگیت و قشنگ میکنن…
یهو میشن همه ی دلخوشیت…
یهو میشن دلیل خنده هات…
یهو میشن دلیل نفس کشیدنت..!
بعد همین جوری یهو میرن…
یهو گند میزنن به آرزوهات…
یهو میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات…
یهو میشن سبب بالا نیومدن نفست…

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:26توسط amirali | |

چقدر سخته احساس كني 


مثل دارويي..


فقط وقت "نياز"


ازت استفاده كنند...

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:25توسط amirali | |

از لب دريا و ساحل هر كي يه خاطره داره



اخه دست خيليا رو تو دست هم ميزاره...



دريا حرفي دارم اما واسه يه گلايه ديره



از خدا ميخام كه هيچ وقت عشقتو از نگيره.



اما نارفيقي كردي...



كردي عشقمو نشونه باشه اشكالي نداره 



ما خدامون مهربونه...

 

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:24توسط amirali | |

 

وقتی از عشقت جدا میشی...

اولش داغی...

میگی بیخیال بابا دنیا رو عشقه...

ی چن ساعت ک میگذره...

هی تند تند گوشیتو چک میکنی......

عصبی میشی...

میری اس ام اسایی ک داده بود رو همشونو چندبار از اول میخونی...

میری تو گالری و به عکساش نگاه میکنی...

یدفعه گوشیتو میذاری کنار و خیره میشی ب رو ب روت...

فکر میکنی...

ب همه چی...

الآن کجاس ؟ 

چی کار میکنه؟

اونم دلش برا من تنگ شده؟

اونم داره کم کم ،کم میاره؟

چی شد اون دوست دارم گفتنا...؟

اون عشقم گفتنا... اون قول و قرارا...؟

حالا میری تو خاطراتت دنبال نشونی بگردی ک ببینی واقعا عاشقت بوده یا نه...

وارد خاطرات ک میشی دیگه کنترل اشکات دست خودت نیست...

این کارا میشه کار هر روزت..

دیگه شبا بهم شب بخیر نمیگین..

دیگه صبحا به عشقش از خواب بیدار نمیشی...

دیگه امیدی ب هیچ چیزی نداری...

 

دیگه *** عاشق *** نمیشی ..

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:23توسط amirali | |

 

دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ است

دلم برای کسی تنگ است که طلوع عشق را به قلب من هدیه می دهد …

دلم برای کسی تنگ است که با زیبایی کلا مش مرا در عشقش غرق می کند

دلم برای کسی تنگ است که تنم آغوشش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که دستانم دستان پر مهرش را می طلبد

دلم برای کسی تنگ است که سرم شانه هایش را آرزو دارد

دلم برای کسی تنگ است که گوشهایم شنیدن صدایش را حسرت می کشد …

دلم برای کسی تنگ است که چشمانم ، چشمانش را می طلبد …

دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست

دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده

دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده

دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است

دلم برای کسی تنگ است که نیز نمی دانم او کیست

دلم برای کسی تنگ است که نیز می دانم روزی می اید

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:14توسط amirali | |

 خوب من ! این نکته به تکرار بگو !

 

این دلاویزترین حرف جهان را، همه وقت،

 

نه به یک بار و به ده بار، که صد بار بگو !

 

« دوستم داری » ؟ را از من بسیار بپرس !

 

« دوستت دارم » را با من بسیار بگو !

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:12توسط amirali | |

http://rasul4u.persiangig.com/Asheghane/12169.jpg

راضي شدم من اي دوست

به يك نگاه ساده

تورو خدا بگو كه

كجاي اين زياده !

راضي شدم من حتي

شبها بياي تو خوابم

غزل برات بخونم

تو هم بدي جوابم

راضي شدم هميشه

تو روياهام ببينم

برات از آسمون ها

 

ستاره اي بچينم

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:11توسط amirali | |

عاشق                    عاشق تر      

نبود در تار و پودش              دیدی گفت عاشقه عاشق 

@@@@@@@              نبودش                 @@@@@@@ 

امشب همه جا حرف  از آسمون و مهتابه  ،  تموم خونه دیدار این خونه 

فقط  خوابه ، تو که رفتی هوای  خونه تب داره  ،  داره  از درو دیوارش غم 

عشق تو می باره ، دارم می میرم از بس غصه خوردم ،  بیا بر گرد تا ازعشقت 

نمردم، همون که فکر نمی کردی نمونده پیشت، دیدی رفت ودل ما رو سوزوندش 

حیات خونه دل می گه درخت ها همه خاموشن، به جای کفتر و  گنجشک  کلاغای 

سیاه پوشن ،  چراغ  خونه  خوابیده  توی  دنیای خاموشی  ،   دیگه  ساعت رو 

طاقچه شده کارش فراموشی  ،  شده کارش فراموشی  ،  دیگه  بارون  نمی 

باره  اگر چه  ابر سیاه  ،  تو که  نیستی  توی  این خونه ،   دیگه  آشفته 

بازاریست  ،  تموم  گل ها  خشکیدن مثل خار بیابون ها ،  دیگه  از 

رنگ  و رو رفته ، کوچه و خیابون ها ،،، من گفتم و یارم گفت 

گفتیم و سفر کردیم،از دشت شقایق ها،با عشق گذرکردیم 

گفتم اگه من مردم ، قدر به من وفاداری، عشقو 

به فراموشی ،چند روزه تو می سپاری 

گفتم که تو می دونی،سرخاک 

تو می میرم ، ولی 

تا لحظه مردن 

نمی گیرم 

دل از

  تو

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:10توسط amirali | |

تنهایی ، شوری اشكهایم
زخم صورتم را میسوزاند
این زخم زندگی است
 كه مدتها مرا همراهی میكند
دست سردی نیست
تا اشكهایم را پاك كند
ومرهم زخمم باشد
در بسته است 
نگاهم به در خیره مانده است
اتاق سرد است 
همه چیز سرد است
گرما  ، بدنم را میسوزاند
كسی نیست خاموشم كند
ولی این بار دیگر صورتم نمیسوزد
تنم از این همه تنهایی آتش میگیردو میسوزد

http://hadi4327.persiangig.com/c.jpg

چقدر از تو نوشتم 
وچقدر سرودم تورا
واشعارم چقدر غزل به تو داد
اما مثنوی چشمانت غزل مرا
دور میریخت
وقتی كه دوبیتی های تورا
عاشقانه میسرودم


من آن غریبه ی دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم
در آشنایی امروز می نویسم تا در فراموشی فردا یادم کنی.


برای سالها می نویسم ...


سالها بعد که چشمان توعاشق می شوند ...
افسوس که قصه ی مادر بزرگ درست بود...


که همیشه یکی بود یکی نبود

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:9توسط amirali | |

 

 

تقصیر دستور زبان است

که بعد از من و تو

"ما"

نمی آیـــــــــــــــــــــــــد...

"او"

می آیـــــــــــــــــــــــــــد...

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:8توسط amirali | |

   آهسته ، قلبم بدجور شکسته

 

                       دوباره آمده ای که چه بگویی به این دل خسته

 

                                                       آمده ای دوباره بشکنی قلبم را ،

 

                                                                      یا باز هم به بازی بگیری این دل تنهایم را

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:6توسط amirali | |

بنویسید به دیوار سکوت عشق سرمایه هر انسان است...

 

بنشانید به لب حرف قشنگ حرف بد وسوسه شیطان است...

وبدانیدکه فردادیراستو اگر غصه بیاید امروز تا همیشه دلتان درگیر است...

پس بسازید رهی را که کنون تا ابد سوی صداقت برود...

وبکارید به هرخانه گلی که فقط بوی محبت بدهد..

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:5توسط amirali | |

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:5توسط amirali | |

 

اکنون بخواهمت که چه بشود

آن روزها که مشترک مورد نظر بودی هیچوقت در دسترس نبودی

 

چه برسد الان که نه مشترکی نه در دسترس و نه مورد نظر...

+نوشته شده در جمعه 31 مرداد 1393برچسب:,ساعت20:2توسط amirali | |

Image result for ‫عکس رگ زدن  پسر عاشقانه‬‎

به آخر خط رسیده بودم…
باید بهش ثابت میکردم دوستش دارم…
خیلی عصبانی بودم..
گفت:اگه دوستم داری رگتو بزن…
گفتم مرگ و زندگی دست خداست…
گفت:دیدی دوستم نداری؟
خیلی بهم بر خورد تیغو برداشتم رگمو زدم…
وقتی تو آغوش گرمش جون میدادم آروم زیر لب گفت:اگه دوستم داشتی چرا تنهام گذاشتی؟

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت17:34توسط amirali | |

 

خـُـب وَقـتـــے زنــدگـــے رآ ریــختـﮧ بــآشنـב تـوے چشـمـهـآیـت

عــشق هَـҐ ســرزבه مــــےرسـב

 


בَســـت مـטּ ڪﮧ نیســــت ...

בوبــآره هـَـوایــے مـےشـوב בلـــ
ـــــم

نـــگـآهــم ڪﮧ مــےکُـنـــے ...!

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت17:33توسط amirali | |

21034290639945722453.gif

      خدایا هیچ کس را به کسی که                 

 قسمتش نیست عادت نده

 

 تو خدایی نمیدانی دل شکستن چه دردی دارد

16192_299256390192063_1331044575_n.jpg

میتــرســم…

کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد

نغمــه ِ دلـت را بشنــود

و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش!!!

چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت!

ایــن عــآشقــآنـه هــآی حســود مــن

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت17:31توسط amirali | |

روز مرگم اشک را شیدا کنید

رویه قلبم عشق را پیدا کنید

روز مرگم خاک را باور کنید

رویه قبرم لاله را پر پر کنید

جامه ام را خاک و خاکستر کنید

روی قبرم لاله ها را خم کنید

روز مرگم دوست را دعوت کنید

دور قبرم را کمی خلوت کنید

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت16:54توسط amirali | |

عشق من خنجرت کولاک کرد


من زخم های بی نظیری به تن دارم

اما تو مهربان ترینشان بودی

عمیق ترینشان

عزیز ترینشان

بعد از تو آدم ها…تنها خراشی بودندبر من که هیچ کدامشان به پای تو نرسیدند

عشق من…خنجرت کولاک کرد  

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت15:46توسط amirali | |

 

گــاهے خــیـــال مــے ‌کــنــم
خــدا روےِ لــحــظـﮧ‌هـــایــش قـــیــمـت گــذاشــتـــﮧ اســت …
خــیــلــے از شــب‌هــا ارزانــےِ خـــودش !

امـــآ

 

یــک شـب‌هـایــے هـســت

کــﮧ بــراے مــטּ

زیــادے گــراטּ تــمــام مـے ‌شـود

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت15:42توسط amirali | |

بـه سلــامتـــی کســـی کــه نمیشنـــاستــِت

امـــا نــوشتــه هــاتــو میخـــونه

تــا از درونـــِت بـــا خبـــر بشـــه

و زیــرش کـــامنــت میــذاره

نــه بــه خـــاطـِر اینکــه خوشـِش امـــده

واســـه اینکــه بهـــت بفهمـــونه تنهـــا نیستـــی

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت15:38توسط amirali | |

208.jpg

 

پاره تنم، به تن دیگری رفتی!؟عادتم راکه میدانی!؟چندشم میشود لباسی که به تن دیگری رفته بپوشم !تک پرم نماندی خیالی نیست !دیگری پرپرت میکند شک نکن !حرفهایم...دلخوری هایم..دلتنگی هایم... وتمام اشکهای من..بماند برای بعد...تنهابه من بگو! بااوچگونه میگذرد..که بامن نمیگذشت؟؟؟          ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﯼ ...ﺍﯾﻨﺒﺎﺭ ﺷﯿﺮﯾﻦ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻗﺒﻞ ﺩﺭﻭﻍ ﻣﯿﺒﺎﻓﯽ ...ﺯﯾﺮﮐﺎﻧﻪ ﺗﺮ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﻣﯿﺰﻧﯽ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﺍﻧﻪ ﺗﺮ ﻧﺎﺯﻣﯿﮑﻨﯽ ...ﺍﻣــــــــــــــــــــــــــــــــﺎ ...ﻧﺎﺯﻧﯿﻦ !!!ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺭﻓﺘﻨﺖ ﺩﻟﻢ ﻣﺮﺩ ...ﻣﺪﺗﻬﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮ ﻣﻐﺰﻡ ﺗﺼﻤﯿﻢ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﺩﻧﻪ ﺩﻟﻢ !!!ﭘﺲ ﻟﻮﻧﺪ ﻭ ﺩﻟﺒﺮﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﻫﯿﭻ !!!ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻭ ﺻﺎﺩﻗﺎﻧﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ...ﻣﻦ ﺩﯾﮕﺮ ﻧﯿﺴﺘﻢ

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت15:36توسط amirali | |

 

سلامتی من که سلامتی شو می خواستم....سلامتی من که از ته دل دوسش داشتم.....سلامتی من که طاقت نداشتم کسی بهش چشم  داشته باشه.....یه سلامتیه پاک پاک پاک...سلامتی اون که من  براش یه سرگرمی  بودم....سلامتی اون که  منو  به بقیه فروخت.....سلامتی اونکه سره کلاس با  دوستم چت  میکردو به من  گفت می خوام بخوابم...سلامتی  من  که میدونستم  دوروغ  میگه....سلامتی  من  که  با  ناراحتی  و حسودی داشم چت  کردن دوستمو عشقمو  نگاه میکردم...سلامتی عشقم که با رفیقم fabشد....سلامتی  اون که دید دوسش دارم  ولی  گفت از من بکش بیرون.....سلامتی  من که تو خیالشم.....سلامتی اون که بیخیالمه.....سلامتی  اون که دلیل بی خوابی یامه ولی  خودش راحت  خوابه......سلامتی  تو......سلامتی من......سلامتی همه رفیق های بی معرفت.....

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت15:35توسط amirali | |

mard%20%5BAloneBoy.com%5D%20ast%20dgr مرد را فقط مرد می فهمد و مرد

 

باز من و تنهایی تاریکی دیگه شکایتی ندارم دیگه باورم شد که باور میکنیم و باورمون نمیکنن درک میکنیم و ترک میشیم موندنی هستیم و رفتنی میشن صادقیم و دروغ میگن ای بابا تا بوده همین بوده شکایتی نیست بازم بگم باشه من وتنهایی و تو با تنهایی خوش باش من دل دادم تو پا من دل خواستم نه پا باید برم تو خودم بگردم ببینم چی کم دارم چرا جواب احساس میشه هوس چرا جواب درک میشه ترک چرا مگه چه کردیم جز اینکه یخ دلمون اب شد و باور کردیم ....... نه خسته ام خیلی خسته ام مهم نیست دیگه فقط پا رو دلم نذارین که خورده هاش پاتون رو زخم نکنه خدای نکرده دلم یه بغل سیر گریه میخواد هم نفس نیومده من شانه ات بغضی چند..........

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت15:32توسط amirali | |

 

مـــــــــــ ــــــــــن ! 
چـیــزِ زیــادی از دسـت نــدادم !!! 
کـــــــــــمــــــــــــــــــــــی دلــــ ـــــ ــــ ــــم شــکـســـــ ــــت 
شـــب هـــا گــــریــهـــ کـــــــردم 
یــادگـارش 
ســر دردِ هــرشـــبـم شــد 
یــکـــــ ــــــــم !! از آرام زنــدگـــــ ـــی کــردن فـــ ـــاصـــ ــــ ــلهــ گــرفـتـــم 
چـیــــــزِ زیـــادی نــــ ــــشــد !!! 
بـــــ ـــــاور کـــن ! 
تـــــــــــــــــــــو 
بـیــــشـــــــــــــــتــــر از مـــــ ــــــن بـاخــتـــــــــــی 
تـــــــــــــــــــو 
عـــــاشـــــق تـــریــــن قــلـبِ دنیـــــــا را 
بـــاخــــــــتــــــــــی . . .

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت15:31توسط amirali | |

 

 

نمیدانــــــم،
تـــــــــو را به اندازه ی نفســــــــمــــــــ دوســـــــت دارمـــــــ،
یا نفســـمــــ را به اندازه ی تــــــــــو !؟
نمیـــــــــدانمـــــ،
چــــون تو را دوست دارم نفــــــــس میکشـــــــــمــــ،
یا نفس میکشـــــم که تو را دوســـت بدارم !؟
نمــــــیدانــــــــم،
زندگـــــــی من تکرار دوســــــــــت داشتن توســــــت،
یا تکرار دوست داشتن تـــــو، زندگی من ؟!
تنهـــــــا می دانـــــــــمـــــــ : 
که دوســـــت داشتنت...
لحظهـ ،
لحــــــــــظهـ ،
لحظــــــــــــــــهــ ی
زنــــــدگیــــــــــمـــــ را مـــــــی ســـــــــازد،
وعشقـــــــتــــــــــ ...
ذرهـ ،
ذرهــــــــ،
ذرهــــــــــــــــ ی
وجــــــــــــــــــودمــــــــــــ را.....

 

 

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت15:29توسط amirali | |

 

به نام خداوند بخشنده مهربان....

میگن هیچ عشقی تو دنیا مثل عشق اولی نیست...میزاره میره....اما از خیالت رفتنی نیست...رفت نمیبینیش 

 

ولی یک داغ سخت میزاره رو دلت یادگاری.....میگزره ...میری سراغ کس دیگه زندگیت باز خوب میشه ..عشق اولیه یادت میره... دومیه هم میره....باز یاد اولیه می افتی بازمم داغش تازه میشه....می خواهی فراموش کنی هردو رو ولی امان از زمانی که با کسی دیگه ببنیشون...بد ترین سوختن همونه...دیگه نمیگم فقط بدونین ..رفتن به درک فوقش اسمشون میشه اسم دختراتون...من که عاشق نبودم و نمیشم ولی کسی که عاشق بود گفت........ بدونید بهترین عشق عشق به خداست

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت14:57توسط amirali | |

 

روز جدایی، روز سختی است.

روزی است که در آن تمام خاطراتت

همانند قطاری از جلوی چشمانت رد می شود

و تو راهی جز تکان دادن دستت برای دور شدن خاطراتت نداری.

جدایی روزی است که در آن باید عشق را در قلبت خاموش کنی.

روزی است که باید در آن اشک ریخت

و برای خاطرات گذشته قبری از جنس تنهایی پیدا کنیم.

روز جدایی همانند روز آشنایی، شیرین و زیبا نیست.

همانند روزهای زیبایی که با همدیگر بودیم و هستیم، خوب و قشنگ نیست.

روز جدایی روزی است که باید در آن سکوت کرد.

شاید هیچکس نفهمد که آن عاشق تنها در سینه دردی دارد

 که هیچکس هیچوقت متوجه آن نشد،

 

جز خدا...

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت14:15توسط amirali | |

 

خدایا نمی دانم چرا از تمام خوشی هایت

 

سهم ما از زندگی فقط تلخی و اندوه گشته

 

 

صد ها بار زمین خوردیم و به امید بار بعدی

 

شاید دستی به سوی ما دراز شود

 

 

اما هزار بار با اشک و آه بلند شدیم

 

خداوندا پس کجاست دستان تو که ما را بلند کند

 

 

به خوشبختی شادی سوق دهد

 

 

از غم و اندوه  برهاند

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت12:35توسط amirali | |

 

وقتی بی دلیل کسی رو ناراحت میکنی و تنهاش میذاری

     

 اون ادم مطمئن میشه که ترس از دست دادنش رو  نداری وگرنه

 

           ناراحتش نمیکردی

       

ای ادم ها به روزی فکر کنید که تنها میمونید هیچ چیزی

      

          نمیتونه دلشکسته رو درست کنه

              

            نذارید از دستتون ناراحت باشن

 

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت12:32توسط amirali | |

بدون تو چه پروازي، چه احساسي چه آوازي

 

تويي که از صداي من، شراب کهنه مي سازي

بيا خوبم که مي دانم، در اين بازي نمي بازي

نياز رو تو خودم کشتم، که هرگز تا نشه پشتم

زدم بر چهره ام سيلي، که هرگز وا نشه مشتم

من آن خنجر به پهلويم، که دردم را نمي گويم

به زير ضربه هاي غم، نيفتد خم به ابرويم

مرا اينگونه گر خواهي، دلت را آشيانم کن

من آن نشکستني هستم، بيا و امتحانم کن

غرور اي ناجي حرمت، تو با من پا به پايي کن

به هنگام سقوط من، تو در من خودنمايي کن

من آن خورشيد زرپوشم، که با ظلمت نمي جوشم

بجز آغوش دريا را، نمي گيرم در آغوشم

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت12:30توسط amirali | |

زندگي شوخي عاشقانه نيست     

زندگي پريدن از يه شاخه نيست

زندگي خنده بچه گانه نيست           

زندگي چشمك  ويك اشاره نيست

زندگي شايد يه درسه واسه بال و پركشيدن 

 

زندگي شايد يه راهه واسه هرگز نرسيدن

زندگي شايد يه درياي وسيع

 

زندگي شايد يه عمري اسيره

زندگي شايد يه دروغ نابه
 

لحظه خنديدن تو توي خوابه

زندگي هرچه كه هست قشنگ و شاعرانه نيست
 

 

لحظه رسيدن و شوخي عاشقانه نيست

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت12:28توسط amirali | |

 

دلم


آنقدر تنگ است


که می ترسم


در هیاهوی اشک هایم

 


دیگر باز نشود

+نوشته شده در پنج شنبه 30 مرداد 1393برچسب:,ساعت12:20توسط amirali | |